ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
لغات ، اصطلاحات و ضرب المثل ها
چارک:از اوزان قدیم معادل یک چهارم من که در منطقه شاه عبدالله معادل 107کیلوگرم می باشد.
چاروا:چارپا،اسب و استرو ...
چارَی کسی کردن:بر کسی غلبه کردن
چاری زار:زمینی که خاک چاری دارد
چاری: نوعی مصالح ساختمانی مانند گچ و خاکستری رنگ که از پختن خاکی مخصوص درست می شود.
چازگَی:چاشتگاه
چاس:نهار
چاکلیت:شکلات
چال:حیوان پیشانی سفید
چال:گود
چالمه :نوعی بیماری.دل درد
چالو کردن:روشن کردن
چاله دون:آشپزخانه
چاله:اجاق
چبی:چه بود
چپ راس:نوعی درو کردن که ساقه های گندم را بطور چپ و راست در دست می گرفتند.
چپ کل :چپ دست
چَپْنادن:له کردن،خراب کردن
چته:چه مشکلی داری
چخولک:نوعی ماهی
چدار:بستن پای ماکیان به هم که نتوان فرار کند به کسی گفته می شود آهسته راه برود.
چِر رس:فاصله ای که صدا برسد.
چر زدن:صدا زدن
چراغ:فانوس
چربیت:کبریت
چرخ:پرنده ای شکاری
چرخ:دوچرخه
چرخک:قرقره نخ
چرخنگ ورداشتن:حرکت دایره وار،دویدن دور چیزی
چِروِسِ:بطور سطحی زخمی شد
چِغدَه:چقدر
چُفت کردن:قفل کردن،بستن
چفتر:آرمه
چقه:چقدر
چَک پوک راس آبید:صدای تیراندازی شنیده شد.
چک پوک وه کسی کردن:با کسی دعوا کردن یا او را مورد سرزنش قرار دادن و منع کردن از کاری
چَک زدن:سیلی زدن
چَک:راهی باریک در کوه
چَکار:سرشار،پر بودن چیزی
چِل:بغل
چلم و چوار:مخلوط کردن خوب و بد
چلوس:چوب نیم سوخته
چم:زمینی گود و مسطح مانند چم شوکی
چمته:کیسه ای پشمین جهت نگهداری اشیاء ضروری
چمرل:گودالها وسط دریا که موقع جزر آب نمایان می شوند.
چمو:نوعی ماهی حرام گوشت
چندر:چغندر
چندل:چوبی مخصوص برای سقف اتاق
چنگال:تپک خرد شده (نوعی نان)مخلوط با شکروکمی آب
چنو:این چنین
چو انداختن:شایعه کردن
چو بازی: نوعی بازی که در عروسی ها انجام می دهند.
چو:چوب
چوسید:چسبید
چول گشت:نابود شد
چول:کثیف
چونه زدن:چانه زدن
چونه گرتن:چانه گرفتن برای پخت نان
چه:چاه
چهاب:چاهی که با گاو و مانند از آن آب می کشند.
چهگه:محل آب دادن به گله ها از چاه
چهلوک:چاه کوتاه
چَهی:چاهی
چی دار:مال دار
چیپون:چوپان
چیرکردن:سرازیر شدن
چَیل چَیل:نوعی بازی شبانه
چیل:دهان
وچه دراومه من چمبه افتا:از حالت سختی نجات یافت وبه حالت سخت تری گرفتارشد.
باتشکر از جناب آقای مهدی درویش منش این لغات را یادآوری نمود.
چوشخنی:بین مردم رو بهم زدن
چو اشکنادن:قطع رابطه کردن
چو تپن:پر کردن/ شدن جایی بوسیله افراد
چو من سرش ابیده:نمی فهمد
چورون:همه افراد
چپل:کثیف
چک مروک:فوری
چندل قیت دادن:کنایه از بلند قد بودن
چرمه:نوعی الاغ
درود درویش
زیبا بود و شورانگیز
در کار بزرگتان ایراد کوچکی بر ترجمه اش گرفتنیست
چهی = چای
موفق و پیروز باشی
ممنون از محبت شما مورد یاد شده سهو القلم بود ،اصلاح شد.و به تعبیر یکی از دوستان چهی شابدلهی به چاهی دیلمی ارتقاء یافته .با تشکر مجدد
چو:چوب چوشخنی:بین مردم رو بهم زدن چو اشکنادن:قطع رابطه کردن چو تپن:پر کردن شدن جایی بوسیله افراد چو من سرش ابیده:نمیفهمد چورون:همه افراد چپل:کثیف چک مروک:فوری چیپون:چوپان چندل قیت دادن:کنایه از بلند قد بودن چرمه:نوعی الاغ حلول ماه پرواز کردن و اوج گرفتن روح بر شما و خانواده محترمتان مبارک باد
سلام بر شما همراه همیشگی تشکر مجدد از یادآوری لغات فراموش شده.
امید است با حلول ماه بهار قرآن جانمان صفای بیشتر یابد .موفق باشید.التماس دعا
چلچلابه:نوعی گیاه دارویی
چرچنگول:فلج شدن
چرخک:قرقره
چولان:نی
چنکو:ظرف سیمان و گچ
چندلیسکو:نوعی گیاه
با سلام و تشکر
البته چلچلاوه رایج تر است.