ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
پس از آن که رسول خدا (ص)در غدیر خم آنچه را که مأمور به آن بود تبلیغ فرمود و این سخنان در سایر سرزمین های اسلامى هم منتشر شد، جابر بن نضر آمد و خطاب به پیامبر نمود و گفت: از طرف خدا امر کردى که گواهى به یگانگى خداوند و رسالت تو بدهیم و نماز و روزه و حج و زکاة را اجرا کنیم. همه را از تو پذیرفتم و قبول کردیم. تو به اینها اکتفا نکردى؛ تا این که بازوى پسر عمویت را گرفتى و بلند نمودى و او را بر ما برترى دادى و گفتى: «من کنت مولاه فعلىّ مولاه» آیا این امر از طرف تو است یا از جانب خداوند؟رسول خدا(ص) فرمود: قسم به خداوندى که معبودى جز او نیست، این امر از جانب خداوند است.او پس از شنیدن این سخن به طرف شتر خود روانه شد در حالى که می گفت: بارخدایا! اگر آنچه محمد (ص)می گوید، راست است و حق، سنگى از آسمان ببار و یا عذابى دردناک به ما برسان.جابر بن نضر هنوز به شتر خود نرسیده بود که سنگى از بالا بر سر او آمد و از دُبُر او خارج شد و او را کشت.
ادامه مطلب ...