ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
لغات محلی یا گپل خمونی حرف «ت»
تابوک:بلوک
تاپو : مخزنی استوانه ایی از جنس گچ جهت ذخیره گندم به ارتفاع دو مترتاتیه کردن: تازه راه افتادن کودک
تاره:جوانه خرما
تاس:دیگی با در تنگ
تاس کباب: نوعی ظرف رویی درب دار
تاقک:نوعی ترقه
تاک پوک:نوعی علف هرز
تال: کهره خاکستری رنگتبدون: نوعی نان ضخیم تنوری که سطح آن را با ایجاد سوراخهای بوسیله هسته خرما و دیگر چیزها تزیین می کنند وقبل از پخت روی آن کنجد می زنند.
تپ تپکان: نوعی بازی شبیه قایم باشک
تپک زرد: نوعی نان شیرین با مقداری زرد چوبه که معمولا برای ایام عید پخته می شد.تپوک : احساس قرار گرفتن چیزی سنگین روی سینه در خواب
تخته:نوعی گهواره
ترازین:ترازو
تربَه : توبره،کیسه ایی بافته شده جهت جمل بار کم و دادن غذا به چارپایان
ترزنادن:سوزاندن بن مو
تِرنیده:پوست کنده،حبوبات لپه شده
تیزله:لگد
تسوقان:گنجشکی بسیار کوچک
تش باد: بادگرمتش : آتش
تشروک:نوعی سبزی کوهی ترش مزه
تکل: مخزنی استوانی از جنس گچ و چاری جهت ذخیره جو و گندم به ارتفاع یک متر
تکه:فضولات چارپایان
تل:تپه
تلکدون/تلنگون: محلی برای ریختن اشغال ها
تلنادن:نوعی شستن
تماته:گوجه فرنگی
تمبور:علامت گذاری با خاک برای تعیین محدوده زمین
تمبلی:سکویی برای نشستن
تمخا/تنخا:چارپایان
تندار:دارقالی یا هر چیز بافتنی
تنگاره:راه تنگ و باریک
تنگاسه:طنابی پهن جهت باربری بافته از موی بز
تَنگ:طنابی پهن جهت بستن جل چارپایان
تِنگ:پارچ آب و تنه درخت
توره: روباه
توسون:تابستان
تولَه:نوعی سبزی خودرو بهاری
تویت: تعویذ،دعای نوشته شده جهت رفع بیماری یا ...
تویزه:نوعی صنایع دستی بافته شده از برگ درخت خرما
تویله کردن:چاریایان را با طنابی بلند در جایی بستن
تهی:تیهو
تِهلسن:زخمی شدن بطور سطحی
تیره:باران تند
تیلک زدن: نشاء کاری
تیکه: لقمهتر مو هم طمبیره داره: این فقط حرف من نیست همه این حرف را می گویند.وقتی کسی در باره شخصی سخنی بگوید و دیگری نسبت به آن اعتراض کند.
تَرکه دار ایشورش:کسی(مخصوصا بچه ای )که با صدای بلند و ممتد گریه میکند (گریه به همراه جیق)
تروک دادن:زمینه ی استفاده زیاد فراهم شدن
تهی اومهَ کُهی درکِ:این مثل برای شخص غریبه ایی است که خود را از آشنایان نزدیکتر می داند.توره دسش و انگور نیرسه ایگه ترشه:کسی که توانایی کاری را ندارد ولی قبول نمی کند و بهانه می آورد.
تیش تی تیگر ره : وقتی کسی نزد شخصی نرفت و به او معترض شدند،در جواب می گوید.
تیَش سکِ:به آدم چشم هیز گویند.
تیَ بندکان ایکنه: چشم بندی می کند.
تل تس ترازین تمبور ترنیده تاقک تروک دادن:زمینه برای استفاده زیاد فراهم شدن تمبلی تسوقان تندار:دارقالی یا هر چیز بافتنی تنگاسه تنگ تیلک تماته تخته:نوعی گهواره تابوک
تاره تیور تهی:تیهو توله تکه توسون:تابستون تاک پوک تمخا:قاطر تشروک تیزله:تگد تویزه تپ تپکان ترزنادن:سوزاندن موی بن(انسان یا حیوان) تلنادن:نوعی شستن تهلسن:زخمی شدن بطور سطحی
توره دسش و انگور نیرسه اگه ترشه
ترکه دار ایشورش:کسی(مخصوصا بچه ای
)که با صدای باند و ممتد گریه میکند (گریه به همراه جیق)
امیدوارم کمکی باشد در جهت احیای لهجه محلی