دیار ما  - شاه عبدالله (مهروبان)،هندیجان ، خوزستان

دیار ما - شاه عبدالله (مهروبان)،هندیجان ، خوزستان

معرفی ابعاد فرهنگی ،تاریخی و اجتماعی دیار شاه عبدالله
دیار ما  - شاه عبدالله (مهروبان)،هندیجان ، خوزستان

دیار ما - شاه عبدالله (مهروبان)،هندیجان ، خوزستان

معرفی ابعاد فرهنگی ،تاریخی و اجتماعی دیار شاه عبدالله

باز مهر مدرسه

آغاز بازگشایی مدارس و مراکز آموزشی را گرامی می داریم و برای همه ی دانش اندوزان موفقیت و پیشرفت در مسیر کمال خواستاریم جهت تجدید خاطرات  عزیزان  عکس دانش آموزان دبستان وشمگیر شاه عبدالله در سال 56مجدد تقدیم می گردد.


دانش آموزان مدرسه شاه عبدالله(ع) سال ۱۳۵۶



«یاد باد آن روزگاران یاد باد»


دانش آموزان مدرسه وشمگیر روستای شاه عبدالله  سال 1356


افراد ایستاده:

1-عباس درویشی فرزند علی2- غلامشاه فرزند عبدالعلی 3-غلامشاه فرزند محمد 4-عبدالله فرزند حسن 5_عذرا فرزند سراج(مهمان)6-محمد فرزند سراج
افراد نشسته از بالا ردیف اول :1-آقای ناصر کمشکی (معلم روستا) 2-عبدشاه فرزند احمد 3-اسماعیل فرزند ابراهیم 4-امرالله فرزند فتح الله
ردیف دوم:1-محمود فرزند احمد 2-غلامرضا فرزند بخشی 3-عبدالنبی فرزند غلامشاه 4-مرحوم عبدالرضا فرزند مصطفی 5-علی فرزند جوهر 6-مرحوم رضا فرزند حسین 7-لطیف فرزند احمد 8-علیمراد فرزند احمد.
ردیف سوم: 1-رضا فرزند شنبه 2- حلیمه فرزند یوسف 3- مریم فرزند غلامعباس 4-مرحومه سهیلا فرزند مصطفی 5-شهید احمد فرزند بهرام

ردیف چهارم: 1- محمد فرزند عبدالعلی 2-محمد فرزند حاج غلامحسین 3-مصطفی فرزند علی 4-سالم فرزند شکرالله 5-لیلا فرزند حسین 6-حکیمه فرزند غلامحسین

مشاغل سنتی اهالی شاه عبدالله

مشاغل سنتی اهالی شاه عبدالله و دیگر ساحل نشینان خلیج همیشه  فارس:

برگرفته از وبلاگ یا شاه عبداله متعلق به آقای عبدالعزیز موحدی (با اندکی تغییر)

سال های دهه چهل که بنده  در دوران کودکی بودم  وقبل از ان نیز  مشاغلی سنتی مثل  : مشک دوزی  . دول دوزی . جل دوزی.   تور بافی دستی . جاجیم بافی .  شله  بافی . نمد مالی  . خیش سازی . بنه بافی.  دروپنجره سازی چوبی. نخ ریسی دستی. حور  بافی.در ولات  خودمان یا  دهات اطراف رواج داشت. البته بعضی مشاغل موقتی نیز بوسیله افراد دوره گرد وجود داشت مانند: گمبوزنی قوری چینی  یا تعمیر درامهای فلزی. آهنگری ( تهیه داس .عسل خیش . تیشه  بیل وکلنگ ومنتیل و اره وانبر یا مقاش و ....) چیزهایی مانند: خمره ، کوزه ،جهله و حبانه  که همه جزء صنایع دستی  ولایات دیگر بود وارداتی محسوب میشد.

بعدا که عده ای به آبادان رفت وآمد نمودند  بشکه های فلزی 20  الی 30 لیتری  که به ان درام  می گفتند. روی کار آمد وجای مشک ها را گرفت. درامها را در یک وسیله  چوبی بنام برداله روی الاغ می گذاشتند وبا آنها  آب  از چا ه های  کل حیدر به  روستا حمل می کردند خدا رحمت کند گذشتگان و مرحوم کل حیدر را که اگر واقعا این چاه ها نبود مردم  از اب تلخ  ودو رگه دیگر چاهها بناچار  استفاده می کردند . از چاه های کل حیدر علاوه بر اهالی مالکی و شاه عبدالله اهالی روستاهای همجوار مثل عامری . ذلقی . رگ سفید وبوطاهری جهت تهبه آب شرب استفاده می کردند.

       سالهای بعد  وسیله  چرخ دار بهتری روی کار آمد که بآن " اربانه " می گفتند ( اربانه واژه  عربی)  از انواع آن در کشور های عربی وآفریقایی هنوز هم وجود دارد. خلاصه  اربانه که عبارت بود ازدو حلقه چرخ جلو اتومبیل  وانت بطور کامل با سگدست وبلبیرنگها که وسط این چرخها را با یک تکه تیراهن  یا نبشی به هم متصل می نمودند. بعضی هم از اکسل عقب اتومبیل برای  تهیه اربانه  استفاده می کردند. که اسکلت چوبی اربانه با دو میله که شکل یو U)) انگلیسی بود ودو سر آن پیچ ومهره داشت  وبه آن کرپی گفته می شد. با آن به  تیرآهن یا اکسل  متصل می شد. اربانه بوسیله دو چوب بلند چهارمتری ویک تسمه پهن که معمولا از طناب بافته شده یا لاستیک اتومبیل تهیه میشد . به اسب  یا الاغ بسته می شد. از اربانه  استفاده های متعددی میشد . درحمل ونقل بار ومسافر  وتهیه محصولات کشاورزی و مصالح ساختمانی وخیلی کارهای  دیگر بکار گرفته می شد.

          ازجمله مشاغلی که  عده زیادی از مردان روستا را به خود مشغول می کرد ماهی گیری بود  در فصل پائیز که هوا خنک تر می شد . تعدادی از افراد علاقمند  که خود هم تور ماهی گیری داشتند یا بصورت امانی از دیلم می آوردند در ضلع جنوبی  شاه عبدالله زمین مسطحی بود که به آن بهسکی  می گفتند . تورهای خود را جهت انجام تعمیرات پهن می نمودند که به این کار  ربابه  گفته می شد.  مرحومین  . بو حیدر . بو غلامحسین . بخشو . بو قمبر  و دیگران  در این کارها مهارت داشتند . خدا همه گذشتگان را بیامرزد. چقدر هم زحمت می کشیدن .خدا هم برکت می داد  ایام نوروز که می شد  ماهی های درشت وتازه مثل :

راشگو. سنگسر .سبیتی . حلوا ماهی و..... صید می شد که علاوه بر اهالی . زوار امامزاده نیز از آنها خریداری می نمودند. یا فصل میگو که می شد  با هر توری چندین نفر به دریا میرفتند . چه صیدی هم می شد گاهی آنقدر صید زیاد بود که بار چند الاغ میکردند و برای فروش به بندر دیلم  می بردند.

علاوه بر مشاغل یاد شده کشاورزی نیز به صورت کاشت  گندم و جو (به روش دیم) رواج داشت همچنین عده زیادی از اهالی برای یافتن کار و کسب روزی به وسیله لنج از بندر دیلم و دیگربنادر خلیج فارس به کویت می رفتند و بعضا مدت زیادی نیز در آنجا می ماندند و به مشاغلی چون کارگری ،حمالی ،شاگردی مغازه ها و یا دست فروشی مشغول می شدند و هر از چند گاهی اجناس مورد نیاز خانواده هایشان را توسط دوستان و هم ولایتی هایی که به ایران می آمدند می فرستادند.

برخی از اهالی روستا هم در فصل تابستان که فصل بیکاری بود به «بصره » البته بصره  ی ایران  یعنی نخلستانهای اطراف آبادان( که خود شامل منوهی و گصبه بود)می رفتند و در باغات آنجا کارگری می کردند و مزد آنها پس از ماهها کار و تلاش طاقت فرسا چند من خرما و چند دله دوشو بود که ارباب یا صاحب باغ به آنها می داد. گاهی شرایطی چون خشکسالی در منطقه شاه عبدالله یا ...باعث می شد بعضی افراد چند سالی در بصره می ماندند  و با زحمات زیادی امرار معاش می نمودند.وبه قول مرحوم بوزمون « امسال ایگی یاد پار    نون خردن زهر مار»


خدا بیامرزد همه درگذشتگان را که زندگی پر زحمتی داشتند.

یاد ایام

 برگرفته از وبلاگ «یا شاه عبدالله »متعلق به آقای عبدالعزیز موحدی      

 

 یاد گذشتگان

یاد باد آن روزگاران یاد باد که چقدر بو  و بوایل ما من زحمت بیدن.

یاد آن روزهایی که توی ولات هیچ امکاناتی نبی.  او سو که حونه یل نه دورشون دیوار  

داشت ونه در سرا داشتن  چقدر صفا وصمیمیت بی اگر کسی کار داشت ایخواست بره 

 حونه کلاسین ومن سرای مش احمد و باسهراب ایگذشت یه حال واحوال وچاق سلامتی  

هم ایکرد بعد ایره حونه کلاسین مثلا تی مرحوم کلاسین یا ایره حونه شیخ عواس  یا  

حونه مرحوم کل عیوض .

ای روزگار  . یاد اوسو که او من جهله بی  یه جوم مسی هم ریش نهاده بی . بعضی ها  

هم مشک داشتن  سی او خردن  یا بهدا که دول سه گوش درس  وابید   . یکی سیم  

 گپ ایزه  . ایگو ظهر بی رهته بیدم چهل کل حیدر او خنک اوردم سی خردن  . ایسکه 

 رسیدم حونه زر خردم  که مشک بنم ری مشکلون  . یدفعه  حالیم وابید یه صدای خوره  

امه ویه چی بین پایلم فکس و ره .

نه حلالی داشتم  لواسم حروم ابید . سی جه که . بلا نسبت سگ رهته بید زر مشکلون 

 خوسیده بید . ایسه بی وضع بی اوی چکنم

آخرش جل کللم دراوردم ولواسم عوض کردم .

ای روزگار  اینا که من مالکی یا حصار یا آبادی گدا لی بیدن یه گمبکی بعض شیل بیدن.  

 سیچه  سی خاطری ایکه  لااقل سی ششتو شور شون من حونه یلشون یه چهی  

زده بیدن سی او رخت وریزشون. اما شیل  هم دولتی خدا وشاهبدلا  دریه ی داشتن . 

 سی درف ششتن یا لواس ششتن یه گوم که کوزری  ایورداشتن و ایرهتن  سر خور . 

 یا  اه خور او نداشت باید صبگی  گه  برهتن  که تا او مد بید درفل بششتن وتا گرما  

وشون نگرهتبید واگشتن. ایسه خو الحمداله  دولتی خدا وجمهوری اسلامی که  

کربونش  برم ایمام خمینی  اورد سرکار  مردم همه برق دارن  او لوله دارن  اما صد حیف 

 که مردم قدر نونن  .از برکت خین شهیدل وزحمتل جونلمون که جون جونادمیشون کف   

دسشون  نهان  ومن گرما وسرما رهتن جبهه جنگ  ری تیر وخمپاره دشمن رهتن 

 وچه زحمتلی کشیدن . جاشون من بهشت بو.

+ نوشته شده در  دوشنبه نوزدهم اردیبهشت 1390ساعت 11:53  توسط موحدی