ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
رات: میلگرد
راس کردن چیزی: بلند کردن
راس گتن : حرف راست زدن
راس: مستقیم
ربیون: میگو
رِچ: راه باریک
رِخ: لبه
رِختن: ریختن
ردکردن: عبور دادن
رشته برنج : نوعی پلو که رشته به آن اضافه می شود
رشته تنکو: نوعی آش با رشته و حبوبات
رِشک: تخم شپش
رِشگو: نوعی ماهی
رُفتن: جارو زدن
رُفتن: گود کردن زمین برای شالوده ساختمان و آب انبار
رِک بودن: سرحال بودن
رِک: رو راست، صریح
رِک: چوبی که به عنوان پایه استفاده می شود
رگ داشتن: غیرت و تعصب داشتن
رگ ری رگ گشتن: رگ به رگ شدن
رگ: اصطلاحی در کشاورزی ،یک ردیف کشت شده به وسیله خیش دستی
رُمبسن:فرو ریختن
رَمَلیک: میوه کُنار کوهی
رُمنادن:تخریب ساختمان یا کسی رازمین زدن
رنگینک : نوعی حلوا که با آرد ،روغن و رطب تهیه می شود
رُو: رود
رواندن: فراری دادن
روفه : برکه ، آبگیر
رونه : بدرقه
ره بلد: راهنما
ره پاکی: خبر دادن از بی خطر بودن راه
رهتن: رفتن و از همین مصدر ره :رفت و بره : برو
رِی چی: بالای چیزی
ری روف: جارو کردن سطحی
رِی کسیَ گِرتن: به تقاضای کسی جواب مثبت دادن
رِِی و ری : روبرو
رِی وَ زری: نوعی نان
رِی وَ کسی دادن: روی خوش به کسی نشان دادن
رِی وه کسی زدن: از کسی تقاضایی کردن
رِی: رو ،رخ
رَیت: قوی،سرحال
ریتنا: کم مو
ریتنادن: تمیز کردن مرغ و کله پاچه از پَر و مو
رَیدی: عروس دریا
ریگ : مخروبه های به جا مانده از شهر مهروبان
ریمیز: موریانه
اصطلاحات و ضرب المثل ها
رُبابه: تعمیر تور ماهیگری
رُموز داشتن: استعداد یادگیری کاری را داشتن
رنگ و عمل داشتن : مکار بودن
رِنگال: گندم و جوی که باران نخورده و رشد کمی کرده است
رَو رَوین : راه راه
ره بی ره کردن: درشلوغی و ازدحام راهی یافتن
ره نیم : مبادله اجناس با دو سوم وزن غلات
ره واز جاده دراز: به کسی گفته می شود که از بودن در جایی شکایت دارد
رَی بیدن: تمایل به انجام کاری داشتن
ریش سه: روش سیاه نسبت به شخص دروغگو گفته می شود
ریش کال : مترادف با ریش سه
ریم من ری فلانی درد ایکنه اَندی جوابشَ داشتم: به احترام فلانی سکوت کردم وگرنه جوابش را می دادم
موارد ارسال شده توسط برادران امین از اهواز و حسین
ریبوسی = رو بوسی کردن
ر اوو = راه آب
رِکه = لج کردن
راقش رهته و ریقش مُنده = ( ضرب المثل) کسی که بسیار لاغر و ضعیف شده
رمبهه کردن = خراب و ویران شدن
رادو = رادیو
ریدو = روده
ریدو (روده) . رملیک . رتن (رفتن) . ره (رفت)
با تشکر از شما به امید دیدار مجدد موفق باشید. در ضمن مورد اول ثبت شد بقیه موارد ثبت شده بود.
ریبوسی = رو بوسی کردن
ر اوو = راه آب
رکه = لج کردن
راقش رفته و ریقش مانده = . . . . .
رمبهه کردن = خراب و ویران شدن
سلام - با تشکر از شما موارد ارسالی اضافه گردید.
ریبوسی = رو بوسی کردن
ر اوو = راه آب
رکه = لج و لجبازی
راقش رفته و روقش مانده = ضرب المثل
ریدو = روده
رادو = رادیو
با تشکر از شما به امید دیدار مجدد موفق باشید.
روفه . برکه
سلام با تشکر روفه قبلا ثبت شده است موفق باشید.
سلام
کار ارزشمندیست البته آوا نویسی نیز ضروریست.
سلام بر شما -ممنون از نظرتان البته تا حد امکان آوا نگاری می شود متاسفانه در بیشتر فونتها حرکات به حروف چسبیده می شود و جلوه لازم را ندارند..موفق باشید.