ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
سابین: صابون
ساده دَسور:ساده مانند
ساره : صندوقچه چوبی میخ کوبی شده
سبکی:خنک بازی
سبیتی:نوعی ماهی
سپیتَه کردن:دنبال چیزی گشتن
سرِ:بالا
سرتو:پشت بام
سرریگو:نوعی ماهی
سرز:نوعی ماهی
سراکو دادن:سرکوفتن زدن
سرنعشه : سر دسته
سرده بن دو : نوعی حلوا تهیه شده از خرماو بلغور گندم وکره و دوغ
سرگل:گلاب بروت
سِک:بوی نامطبوع ماهی
سگ بیشَ گله ی:ضرب المثل
سگلم سگلت خردن: نوعی بازی محلی که دو نفر روبروی هم می نشستندو با کف پاها پاهای همدیگر را به عقب فشار می دادند هر کس پایش جمع شده بود شکست می خورد.
سل ساده : سبک عقل
سَلَک: داربست
سَلوتی:نانی که خمیر آن نازک نشده و درست پخته نشده
سنگسر:نوعی ماهی
سوا: فردا
سِوخ: شوره
سِوخی: شوره زار
سورش کِرده: شورش رو درآورده
سَوز:سبز
سَوزینه : سبزه
سِول:زمین ماسه ای
سِویل :سبیل
سه : سیاه
سَهرشته داشتن:به کاری وارد بودن
سِهرون:خاک رس
سی :برای
سی چه: برای چه. به چه دلیل
سی خُت : برای خودت
سی مُ:برای من
سیرموک:اصطلاحی برای تشبیه کسی که چاق شده باشد فلانی می سیرموکیه
سیل کردن:نگاه کردن
سی چه: برای چه
سَر تو: پشت بام
سلام با تشکر از نظرتان اگر بیشتر دقت می کردید لغات پیشنهادی خود را می دیدید .موفق باشید منتظرنظرات بعدی شما هستم.
سیرموک - سرسام - سرسام گرفتن
سلام با تشکر از نظرتان سیرموک اضافه خواهد شد ولی سرسام و سرسام گرفتن لغات فارسی هستند و جزء لهجه محلی منطقه ما محسوب نمی شوند. موفق باشید.
سنگاپینی.تجسس
سرا:حیاط
سمبو:سیاه
سگاته:نانی که خوب نپخته ئ خمیر باشد
سنت:خنته کردن پسران
سلام
ممنون از یادآوری شما دوست عزیز