ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | 6 | |
7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 | 13 |
14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 | 20 |
21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 | 27 |
28 | 29 | 30 | 31 |
فانیله : زیر پیراهن ،ماخوذ از زبان عربی
فِر:پرواز
فرجاله : نوعی آبزی سمی
فرچه دادن : هورت کشیدن موقع خوردن مایعات
فرسی : نوعی خرما
فرفرو:موی پیچیده ،مجعد
فِرِنی: نوعی خوراکی که با شیر ،نشاسته ،آرد برنج وشکر تهیه می شود.
فِرو:جوجه پرنده که بتواند پرواز کند.
فِز ریختن:چیزی را بزرگ جلوه دادن
فزَکی : کسی که بیخودی شلوغ می کند.
فقیر: ساکت ،بی سرو صدا
فُگر:خسیس
فِگر:فکر
فل:نوعی حلوا که از خرما و کنجد تهیه می شود.
فلفالی :دست پاچه
فلکی آبیدن: درد شدید داشتن
فنتاس: بیش از حد غذا خوردن
فنتل:غیر قابل توجه
فنگلی:تلنگر
فیت فیتو:ناپخته
فیق کردن: دورچیزی را خالی کردی
فیکَ : سوت زدن
فیکَنا:سوتک
قاب بازی : نوعی بازی محلی که با «قاب» تکه ای از استخوان پای گوسفند یا بز انجام می شد.
قاتمه:ذره،اندک چیزی
قارقارو: نوعی ماهی
قاره زه : بانگ زد
قاز: مرغابی
قازقلنگ:لک لک
قاش: تکه ای از چیزی مثل هندوانه و...
قاش: محل نگهداری گله
قاغذ درار:تعزیه خوان
قاغذ:کاغذ
قال کردن:با صدای بلند حرف زدن
قالش کن : دعوایش کن
قبله ی دعا:مراسمی جهت طلب باران
قُتِر:ریگ درشت،مخلوط
قِرتوکی:دایره ای
قِرقاتی:درهم
قَرنی: قران ، ریال
قشمری : شوخی کردن با کسی
قشو:نوازش کردن
قضاش گشته:کسی که کار خطرناکی انجام دهد یاخود را در معرض خطر اندازد.
قفا زدن : سیلی زدن
قل زدن: جوشیدن
قلا: کلاغ
قلندون:به دوش گرفتن کسی
قله ملوچی:چیدن غیر اصولی اشیاء روی هم
قَلَه:قلعه
قنبل : بشکن زدن
قنتو:قد کوتاه،کپل
قیت دادن :قورت دادن ، بلعیدن
قیقه: بانگ کردن خروس
ضرب المثل ها
فلانیه بگو خیشوندیت رسید: ازبه فلانی بگو توقع چنین کاری از او نداشتیم .
فلانی نیابو بگی ها وا نه که قهر ایکنه: فلان کس با اندک انتقادی قهر می کند.
فلنه کس خو بوپ هر چی نکه کابهمن ادعی همه ش بر من : فلانی ادعایش خیلی زیاد است.
فلنه کس خو ششش شش منیژه خانمِ:فلانی دچار خودبزرگ بینی است.
فلنه کس خو گز خُشِِِ وقیچی سید ملک : فلانی هر چه بخواهد می کند.
فلنه کس ده آبیده که آه در بساط نداره:فلانی خیلی فقیر شده است
فلنه کس گپَ سر درد ایزنه : فلانی حرف را به موقع می زند.
فلنه کس یعنی کروش دم دیوار آبیده:فلانی ضرری نکرده است.
فلونی خو گوزش نه اشتر خرد نی کنه : فلانی خیلی متکبر است.
فلونی دلش ایخ خرش من خرل زاره ده: فلانی بدون داشتن توانایی می خواهد با دیگران هم ردیف باشد
فت یا همان طاقت فت ش سر اومه
فنتاس فلانی کمشه فنتاس که
فلونی نه سرپیازه نه ته پیاز
فلانی می دی بریم جماله
فلانی او ری تلیتش درگشته
سلام با تشکر از یادآوری شما